محمدعمادمحمدعماد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

محمدعمادکلوچه مامان و بابا

آخرین روز یکی بودنمون

عزیز دلم محمدعمادم نمیدونی آخرین روز بارداریمو چطور گذروندم . هم پر از هیجان و خوشحالی برای دیدن یاری که 9 ماه توی وجودم بود و هم احساس دلتنگی از جدا شدن موجود کوچولو و نازم که با هر تکونش توی دلم قشنگترین احساس رو بهم میداد و با هر سکسکه اش قند توی دلم ـب میشد و لبخندی که از حال درونم خبر میداد. یعنی دیگه وقتی دست رو دلم میذاشتم مخصوصا وقت صدای اذان دیگه وجودم خالی از فرشته کوچولوم بود؟؟؟؟؟؟؟دیگه سکسه هاتو توی دلم حس نمیکنم؟؟؟؟؟؟وقتای نماز چه حس خوبی بود که دو تایی راز و نیاز میکردیم و موقعهایی که تکون میخوردی برات سوره توحید و والعصر و قدر رو میخوندم. خدایا یه مهمون عزیز داشتم که میخواد از وجودم بیاد بیرون و فقط به این دلم خوشه ک...
4 خرداد 1392